«ط» بنویسیم یا «ت» ؟
یکی از دغدغههای پیش روی هر زبانی در راه تبدیل شدن به یک زبان نوین و خردمندانه، جهش هرچه سریعتر به سوی سادگی و کنار نهادن هنجارهای دست و پاگیر بازمانده از منطق حاکم بر روزگاران کهن است. روزگار نو منطق نو میخواهد و منطق نو زبان و خط نو.
یکی از این ناهنجاری های بازمانده از روزگاران کهن در خط کنونی فارسی، وجود بیش از یک نویسه (شکل حرف در نوشتار) برای برخی از واج ها (صدای حرف در گفتار) است. مثلا برای واج t دو نویسه ی "ت" و "ط" و همچنین نویسههای «س»، «ص» و «ث» برای واج ((s وجود دارد. روشن است که این چندگانه نویسی از کاربست واژههای عربی در زبان فارسی سرچشمه گرفته است.
در زبان عربی کاربست این نویسههای گوناگون البته درست و خردمندانه است چرا که هر یک از این ها در برابر یک واج با واگویش (تلفظ) متفاوت قرار می گیرد. اما وجود این چندگانگی در خط فارسی خردمندانه و پذیرفتنی نیست، چرا که در واگویش فارسی، این نویسهها هیچ تفاوتی با هم ندارند. از این رو اگر خط فارسی پیش از آن که جای خود را به خط دیگری بدهد، بخواهد خود را بازسازی کند و تبدیل به خطی آراسته، روان، ساده و منطقی شود، ناگزیر است تا آن جا که ممکن است به یکگانهنویسی روی آورد تا از کمند این آشفتگیها برهد.
اکنون برای بررسی به تر واژههایی که در آن ها نویسه ی "ط" به کار رفته است، آن ها را به چهار دسته تقسیم می کنیم:
دستهی نخست: اعضای این دسته واژههایی هستند که در اصل عربی هستند و به همان گونه وارد زبان پارسی شدهاند. مانند طول، طیر، طرح، طیران و ... . در باره ی این گروه، تا اطلاع ثانوی ناگزیریم همچنان از همان نویسه "ط" بهره ببریم. چرا که شمار واژههای وامی "ط"دار در پارسی امروز بسیار زیاد است و به کنارنهادن این نویسه ممکن است به آشفتگی و پریشانی در خط بیانجامد و از سویی ایجاد چنین دگرگونی ِ بنیادینی - که تنها مربوط به نویسهی "ط" نیست، بلکه سایر حرف های تازی را نیز در بر میگیرد - نیازمند یک عزم و آهنگ ملی است و تنها یک "ملت" است که می تواند چنین تصمیم بنیادینی را در بارهی خط خود بگیرد. پژوهشگران و نویسندگان به اندازهی توان خود، تنها می توانند بنیادهای نظری چنین دگرگونیهایی را بپرورانند.
دستهی دوم: این دسته دربرگیرندهی واژههایی است که در اصل عربی نیستند، بلکه به دلیل کاربست هنجارهای واگویشی عربی دارای نویسه "ط" شده اند (به اصطلاح مُعرَّب شدهاند) و سپس با همانگونهی عربی شده وارد زبان فارسی شدهاند. مانند امپراطور ، سقراط و ...
در این جا باید ، پوشش عربی این واژهها را به کنار نهاده و آن ها را با در نظر گرفتن هنجارهای نگارشی و واگویشی خودمان بازسازی کنیم. چرا که "ط" نماد کاربست هنجارهای شنیداری و واگویشی عربی است و هیچ منطقی نمی تواند کاربست آن را در زبان پارسی توجیه نماید. هر زبانی خود شایستگی و حق آن را دارد که بر هر واژهی بیگانه که برخورد می کند رنگ بومی بزند و از این رهگذر آن را در خود فرو بلعد. بر این پایه باید همهی این واژهها را از نو با هنجارهای گویشی و شنیداری فارسی بازسازی کرد.
برای نمونه "امپراطور" (imperator) واژهای است فرنگی که عرب ها آن را "اِمبَراطور" شنیده و به کار بستهاند. حال چه در حالی که ما واج "ط" در فارسی نداریم. پس یک ایرانی باید آن را "امپراتور" بنویسد – یعنی همانطور که می گوید و می شنود بنویسد.
همچنین است باطری (battery) که باید "باتری" نوشته شود یا "بلیط" (Billet) که نگارش درست آن "بلیت" است. استوره نیز در همین گروه است (معرب واژهی یونانی historia ).
یک زیرگروه بزرگ این دسته، نام بزرگان غیرعربی است که نامشان معرب شده و سپس در پارسی بهنادرستی به همان گونهی عربی گشته به کار رفتهاند. مانند: ارسطو (ارستو)، سقراط (سقرات)، ذیمقراطیس (دموکریتوس)، طالس (تالس) و ... . این واژهها در اصل تازی نیستند بلکه تازیشدهاند و بر پایهی آن چه گفته شد زبان فارسی هیچ بایستگی ِ منطقی برای پاس داشت این رسم الخط غیر بومی ندارد.
دسته سوم: این دسته واژههای در اصل فارسی هستند که از سوی تازیان معرب شده و به دلیل چیرگی تازیان در دورههایی از تاریخ، گونهی نوشتاری آن ها بر بومیان غلبه کرده و آن ها نیز آن واژهها را به همانگونهی عربی شده به کاربستهاند. مانند طوس ( پهلوان و شهری ایرانی که باید توس نوشته شد)، اسطوانه (که پارسی است و از واژه ی فارسی "ستون" است و باید با "ت" نوشته شود.). همچنین است طنبور (تنبور)، طراز (تراز)، طوطی (توتی)، طاس (تاس)، طپیدن (تپیدن)، طوطیا (توتیا)، غلطیدن (غلتیدن)، خطمی (ختمی، گونهای گل) و... که همه پفرسی بوده و باید با "ت" نوشته شوند. در این اواخر چنین دگرگونی هایی خود به خود در حال شکل گیری است.
دسته چهارم: واژههایی که در عمل دارای دو گونهی نوشتاری هستند. یعنی هم با "ت" و هم با "ط" نوشته شده اند و هر دو گونه کم وبیش جاافتاده است. مانند: سفسطه/سفسته، اطاق/اتاق، اطو/اتو، اطراق/اتراق، تارم/طارم، طرخون/ترخون، قوطی/ قوتی، طپانچه/ تپانچه ...
دربارهی این واژهها نیز با چشم پوشی از اصل و ریشه ی آن ها می توانیم بدون هیچگونه تردیدی گونهی "ت"دار را برگزینیم و بهکارگیریم. چرا که نویسهی "ط" متعلق به خط فارسی نیست. یعنی در همهی این موردها باید گونهی "ت"دار را برگزید و نوشت. (از: سرای دانای توس. کورش جوشن لو)
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: آموزش ، ،
برچسبها:
.: Weblog Themes By Pichak :.